نویسنده: محمدتقی فعالی




 
شایان ذکر است که دو فرد به این نام وجود دارند که باید آنها را از یکدیگر باز شناخت.
یک) کریشنا مورتی: او متولد سال 1896. م. است که در جنوب هند به دنیا آمد و پس از عمری تلاش به سال 1986. م در 91 سالگی دیده از جهان فرو بست. او در خانواد ای برهمن متولد شد. تحصیلاتش در اروپا در رشته ی روان شناسی بود. چکیده اندیشه ی کریشنا مورتی، خودشناسی و روان شناسی درونی است. او اعتقاد به سفر روحی و درونی داشت و طی مسافرت های متعددی که به سراسر اروپا و آمریکا داشت، بر آن بود که در درون یکایک آدمیان رستاخیزی بزرگ همراه با صلح و آرامش ایجاد کند. هم اینک حدود سی کتاب از کریشنا مورتی به زبان فارسی وجود دارد که مهم ترین آنها عبارتند از: تعالیم کریشنا مورتی، حضور در هستی، حقیقت و واقعیت، پرواز عقاب، برای جوانان، قدرت تغییر، نگاه در سکوت، خشونت و خلاقیت و عرفان خود شناسی. در هند بنیادی به نام «بنیاد کریشنا» عهده دار ترویج افکار و اندیشه های کریشنا مورتی است.

تعالیم

عمده ی سخن کریشنا مورتی دعوت به خود شناسی است. از نظر وی نتیجه ی خودشناسی کم شدن آلام و رنج های روحی انسان است. رو آوردن به درون، تنها راه بصیرت و بینش است و این بصیرت و بینش است که انسان را از تنهایی بیمار گونه نجات می دهد. یکی از آسیب ها و بیماری های انسان تضاد درونی است که انسان با خود و با دیگران دارد. تنها راه خروج از تضادها، آشتی کردن با زندگی است. اگر انسان با درون خود آشنا شود و ابرهای تیره را از درون خود پاک کند به آزاد سازی درونی می رسد و از اینجا سفر روحی و معنوی او آغاز می شود. در این صورت یکایک آدمیان در درون خود به رستاخیزی بزرگ دست می یابند و این انقلاب عظیم درونی برای آنان صلح و آرامش به ارمغان می آورد. انسان شناسی مورتی نیز کاملاً مبتنی بر ذهن شناسی است. در نظر او انسان یعنی ذهن و اگر بشر بتواند از اسارت ذهن که در ادبیات او مرادف با شرطیت ذهن قلمداد می شود، رها گردد از تمامی رنج ها رهایی یافته و در عین تهیگی به روشنیدگی که سامان و پایان مشرب فکری مورتی است، رسیده است.
اما از منظر وی، عوامل شرطی ساز ذهن بشر چیستند؟ در اندک بیانی می توان به خدای ذهنی، دین و مذهب، عبادتگاه ها، فرهنگ و سنت، خانواده، قوانین آداب و رسوم اقوام گوناگون، سرزمین و ملیت، نظام های تعلیم و تربیت، دانستگی و اندیشه ورزی که ذهن بشر را اسیر شرطیت نموده است، اشاره کرد.

تحلیل و بررسی

اساس اندیشه های کریشنا مورتی ترکیبی است از عناصر اصلی آیین های هند و یعنی تناسخ، قانون کرمه و یوگا و اندیشه های روان شناختی که امروزه مطرح است. کریشنا مورتی مؤلفه های مزبور را با یکدیگر مخلوط ساخته، سعی بر آن دارد مرهم و درمانی برای خلاء ها، نیازها و کاستی های انسان مدرن دست و پا کند. از آنجا که مهم ترین نیاز بشر در دوره ی مدرنیته مقوله ی آرامش است کریشنا مورتی بیش از همه بر این عنصر تأکید دارد.
گذشته از مسأله ی پیش گفته، نکاتی دیگر شایان ذکر است:
اول اینکه معنای ذهن در دستگاه فکری کریشنا مورتی چندان مبهم و چند پهلو است که کشف معنای روشن نسبت به آن بسیار رنج آور است و انسان را به رنجی وا می داد که مورتی خواهان فرار از آن است.
دوم اینکه تمام نکاتی که مورتی در باب شرطی شدن ذهن بیان کرد با افکار و رفتارهای خود او ناسازگار و متناقض است. چرا که کریشنا مورتی هم نظام تعلیم و تربیت خاصی ارائه کرد و هم مؤسسات و مراکز مختلفی در این راستا احداث نمود.
سوم اینکه از نظر او تنها حقیقت قداست دارد اما پرسش مهم این است که حقیقت چیست و مصداق آن کدام است؟ آیا حقیقتی که او معرفی می کند ساخته ی ذهن او نیست؟ و آیا حقیقیتی که دیگران می نمایانند با حقیقتی که مورتی اظهار می دارد متفاوت نیست؟ و آیا همین تفاوت نشان از این واقعیت ندارد که تمامی این ها ساخته ی ذهن انسان و از جمله کریشنا مورتی است؟ پس حقیقت کدام است و چرا حقیقتی که کریشنا مورتی می گوید دارای قدرت است؟
چهارم اینکه اگر انسان ملیت، کار، شغل، فرهنگ، آداب و رسوم، همسر، پرستش، جامعه، قداست، ایدئولوژی، خویشاوندی و تمامی چیزهای دیگری که مورتی از آن سخن به میان آورده است را یک سره رها کند، در این صورت چگونه انسانی خواهد بود؟ چنین انسانی تنها یک فرض دارد و آن اینکه برای همیشه غارنشینی یا بیابانگرد باشد مشروط بر آنکه فرهنگ غارنشینی یا بیابانگردی هم نداشته باشد. زیرا اصولاً فرهنگ نوعی وابستگی و شرطی شدن است. این است انسانی که حاصل نظام پرورشی کریشنا مورتی است که البته با رفتار خود او بسیار متفاوت است.
پنجم اینکه اصلی که امروز به عنوان یک اصل عمل پذیرفته شده است اینکه انسان باید به هنگام کار به گونه ای فعالیت کند که از شغل خویش احساس لذت داشته باشد، روابط اجتماعی او را کسل و سرخورده نکند، از افسردگی و پژمردگی فاصله گیرد و اصل مهم دیگر اینکه باید در زندگی عشق، صمیمیت و صداقت بستر تمامی روابط و رفتارها باشد. آیا می توان از این اصل مهم که بنیان خانواده و جامعه را می سازند صرف نظر کرد و تنها با عنوانی مثل شرطی شدن ذهن، خانواده و جامعه را به نابودی کشاند؟
ششم اینکه تمامی سخنان کریشنا مورتی این است که وابستگی ها منشأ فرار از درون است لذا باید از شرطی شدن ذهن رهایی یافت. شعار او این است: بازگشت به درون. این شعار، شاه بیت تمامی کسانی است که در حوزه ی معرفت و عرفان سخن گفته اند.
دیدگاه اسلام این است که بازگشت به درون اصالت ندارد بلکه آنچه اصیل است بازگشت به مبدئی است که خالق و صاحب درون است در آیین راستین اگر سخن از باطن انسان به میان آمده است، اگر سخن از معرفت نفس است و اگر راه درونی به عنوان طریق و سبیل ولایت مطرح شده، همه و همه تنها یک دلیل دارد و آن اینکه این ها راهی برای نزدیکی به اوست و این حقیقت ارزشمند و گوهر ناب از دید کوتاه بین و سطحی نگر کسانی چون کریشنا مورتی پنهان است. سخن و اساسی و حیاتی اینکه مسأله انسان، باطن، تحول و آینده از مسائل سرنوشت ساز و بسیار مهم می باشد. نباید با این امور مهم بازی کرد و انسان ها را با ذوق و سلیقه ی خویش به آن سمت و این سمت کشاند و راه نجات های توهمی پیشاروی او قرار داد. تنها راه نجات بشر از سوی خالق بشر گفتنی است نه از سوی بشری ضعیف که خود او هم اگر عنایت خدا نباشد هیچ است.
هفتم اینکه محور گفته های کریشنا مورتی رهایی از وابستگی است. اما باید توجه داشت که وابستگی ها دو دسته اند: یکی وابستگی به دنیا و دیگری وابستگی به مبدأ جهان. انسان شاید بتواند تعلقات خود را از برخی امور برکند اما مگر می توان وابستگی به خالق را نفی کرد و از آن رها شد. اساساً انسان ها مخلوق و مملوکند و تعلق و وابستگی و فقر ریشه در درون، سرّ، هویت و وجود آدمی دارد. انسان تنها مالک یک چیز است و آن حاجات و نیازها. ما تنها مالک ناداشته ها، کمبودها و فقر خویشیم و انسان به هر میزان که از تعلقات دنیوی خود بکاهد به این تعلق و فقر درونی و ذاتی خود بیشتر واقف خواهد شد چرا که خدای سبحان فرمود:
یا ایها الناس أنتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید؛ (1)
ای مردم شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بی نیاز و غنی بالذات و ستوده صفاتست.
از نکات جالب و قابل توجه اینکه سالیانی پیش استاد بزرگوار مرحوم علامه جعفری با اندیشه های کریشنا مورتی آشنا می شود و تأملاتی درباره ی آثار و آموزه های او انجام می دهد. حاصل آن کتابی است با عنوان کریشنا مورتی و سفسطه هایش، علامه جعفری در این کتاب 110 صفحه ای برخی از آموزه های مورتی را مورد دقت و نقد قرار می دهد. (2)
دو) راما کریشنا و وارنا کریشنا: یکی از بزرگ ترین کتاب هندوها که در عالم ادبیات هند شهرت بسزایی دارد و در طول مدت هزار سال تأثیرات بزرگی داشته است، کتاب کوچکی است به نام «بهگود گیتا» یا «نغمات کریشنا»؛ این رساله ی کوچک که نوعی رزم نامه ی باستانی است سرگذشت وقایعی است که برای برخی افراد طبقه ی کشتریه یا شاهزادگان پیش آمده است. راز عظیمی که در گیتا نهفته این است که تنها راه نجات حقیقی یا مکشه، طریق اخلاص یا بهکتی می باشد. از مهم ترین حکایات رساله این است که شاهزاده ای وجود داشت به نام ارجونه، (3) او که عازم مصاف بزرگی بود، در حالی که سوار بر ارابه ی رزمی سلطنتی بود با راننده ی ارابه به نام کریشنا (خدای پهلوانی) هم صحبت شد.در این میان کریشنا با شاهزاده ارجونه مکالماتی کرده است که در رساله ی گیتا ثبت است. کریشنا اندک اندک به عنوان یک معلم برای شاهزاده ظهور می کند و تعالیم او برای شاهزاده آرامش کامل به ارمغان می آورد. در همین هنگام کریشنا که همان راننده ی ارابه است خود را تجسم ویشنو یا برهمن معرفی می کند. او مظهر اوصاف خدا است و پیروی از او سبب رهایی می باشد. سالکی که خود را سراسر تسلیم کریشنا کند به جذبه و نجات خواهد رسید. به دنبال این حکایت افرادی خود را مظهر و نماینده ی کریشنا خواندند. یکی از آنها میرزا غلام احمد قادیانی (1326- 1255 ه. ق) است. پیروانش او را مظهر جدیدی از کریشنا معرفی کردند و از این طریق جماعت احمدیه یا قادیانیه پدید آمد. (4)
شخص دیگری به نام راما کریشنا که از اقشار محروم هند بود، (5) خود را مظهر کریشنا نامید. وی در قرن 19 میلادی افکار خود را منتشر کرد. راما کریشنا در ابتدا مذهب هندو داشت ولی بعداً مسیحی، سپس بودایی و پس از آن مسلمان شد و نهایتاً به آیین هندو بازگشت. او معتقد بود که خدا گاهی به نام کریشنا، گاهی عیسی، گاهی بودا، گاهی رام و گاهی محمد صلی الله علیه و آله و سلم جلوه می کند. بر این اساس همه ی ادیان خوب اند، لذا او می تواند مرشد تمام ادیان بشود. جوهره ی اصلی پیام را ما کریشنا مدارا و مصالحه است. همچنین او معتقد بود که تمام مذاهب و ادیان برابراند و همه ی آنها انسان را به سرمنزل مقصود می رسانند. امروزه مکتب کریشنا که از اصول و مبانی هندو تبعیت می کند باعث تشکیل محافلی در آمریکا و اروپا شده است.
رهبر این طایفه در ایران شخصی به نام وارنا کریشنا است. مریدان او عمدتاً از قشر جوان هستند. آنها در هفته محافل متعددی تشکیل می دهند. در محافل آنها ابتدا سازهای هندی نواخته می شود و بعد از خاموش کردن چراغ ها همگی در این حلقه مشغول به رقص خاصی می شوند. البته گاهی از ذکرهای هندی حتی ذکر الله اکبر هم استفاده می شود تا این که احساس شور بالا گیرد. در محفل کریشنا معمولاً اختلاطی از اندیشه ها بودا، سای بابا و یوگا آموزش داده می شود. در تحلیل و بررسی این طایفه کافی است به نکاتی عطف توجه کنیم. نکاتی از قبیل قانون تناسخ، برابری ادیان و مذاهب، اندیشه های بودا و سای بابا که در مباحث گذشته تحلیل و بررسی شد. به جز موارد مذکور، پاره ای انحرافات اخلاقی در این جماعت مزید بر علت می باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. فاطر/ 15.
2. ر. ک: محمد تقی جعفری، کریشنا مورتی و سفسطه هایش، گرد آوری، تنظیم و تلخیص محمدرضا جوادی.
3. تاریخ جامع ادیان، ص 267- 262 و 285- 282؛ ادیان و مکتب های فلسفی هند،ج1، ص 273- 270.
4. همان، ص 789.
5. همان، ص 295- 294.

منبع مقاله: فعالی، محمدتقی؛ (1390)، آفتاب و سایه ها(نگرشی بر جنبش های نوظهور معنویت گرا)، تهران: انتشارات عابد، 1390.